6
ژیگول و رپ، با موهای روغن زده و فرق های باز. با بچه های شهرک نفت مسابقه ی فوتبال داشتیم... وسطهای مسابقه حاج آقا اسکندری آمد. روی نیمکت جایی برایش باز کردیم.
نگاهی به ما کرد و نگاهی به تیم شهرک نفت. رفت و روی نیمکت آن ها نشست؛ عبایش را درآورد و با بوق بزرگی شروع کرد به تشویق کردن. همه هاج و واج بودند.
...
ژیگول و رپ، با موهای روغن زده و فرق های باز. بچه های شهرک نفت آمده بودند تشییع جنازه. همه هاج و واج بودند.
ته نوشت:
1. بایت تأخیر ببخشید، اینترنتم قطع بود!
2. تیکه هایی که نوشتم از کتاب«یادش» بود، نگاهی به زندگی حجت الاسلام دکتر اسکندری!
کلمات کلیدی :